
روزهای آغازین جنگ تحمیلی هشت ساله، قصههای بسیار در دل خود دارد که پس از گذشت بیش از چهار دهه از آن، همچنان تازه و بکر به نظر میرسد. از روزهای سقوط خرمشهر پس از مقاومت جانانه سی و چند روزه تا حصر یک ساله آبادان که همچنان قابلیت به تصویر کشیده شدن روی پرده نقرهای سینما را دارند. بخشی از حماسههای شکل گرفته در آن روزها را نوجوانهایی رقم زدند که همچنان در تاریخ جنگهای کلاسیک معاصر نمونهای ندارند. سینمای ایران از دهه شصت تا به امروز بخش کوچکی از گونه دفاع مقدس خود را به حضور نوجوانها در جبهههای جنگ اختصاص داده که گاه به نتایج درخشانی هم منجر شده است. برای نمونه میتوان به فیلمهای (پایان کودکی) به کارگردانی کمال تبریزی، (اتوبوس شب) ساخته کیومرث پوراحمد، (بیست و سه نفر) ساخته مهدی جعفری و (بزرگمرد کوچک) به کارگردانی صادق صادق دقیقی اشاره کرد که این آخری به لحاظ محور قرار دادن شهید بهنام محمدی و به تصویر کشیدن روزهای پایانی زندگیاش، فی نفسه ارزشمند است.
بخشی از این آثار شباهت زیادی به آثار به اصطلاح کانونی (متعلق به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان) داشته و یکی از موفقترین آنها نیز (یدو) به کارگردانی مهدی جعفری است. فیلمی که در چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر موفق ظاهر شده و سیمرغهای مهمی از جمله بهترین فیلم را به خود اختصاص داده است. بخش مهمی از موفقیت یدو به فیلمنامه جذاب آن بازمیگردد که با نگاهی به داستان کوتاه (زخم شیر) اثر صمد طاهری نوشته شده است. جعفری و همکار فیلمنامه نویساش مهین عباسزاده به خوبی از جانمایه این قصه کوتاه برای شکل دادن چارچوب فیلمنامه یدو بهره گرفته و فیلمنامهای قهرمان محور خلق کردهاند. با تکیه بر نوجوانی به نام یدو که در نوجوانی به یکباره به فضای تلخ و هولناک جنگ پرتاب شده و به مرور از دست دادنهایی را تجربه میکند که موجب آبدیده شدناش میشود. همان نقطه طلایی در پرداخت قهرمان که در صورت درست از کار درآمدن میتواند یک تنه بخش مهمی از موفقیت فیلم را رقم زده و تماشاگر را تا به آخر با آن همراه کند. اتفاقی که در یدو رخ داده و تماشاگر به خوبی با او در این مسیر همراه و همدل میشود.
جعفری در ده دقیقه نخست قصه را با تمرکز روی رفاقت یدو با دوست همسن و سال خود پیش برده که در عین حال عشق کمرنگ نوجوانانهای هم به دختر همسایه دارد. همان چیزی که یدو را به تکاپو برای رفتن از آبادان به ماهشهر میاندازد در حالی که مادرش کاملا با این موضوع مخالف است. مانعی بزرگ بر سر راه یدو به عنوان قهرمان فیلم که موتور قصه را به حرکت در می آورد. جعفری عامدانه روی دلیل اصلی مادر برای ترک نکردن آبادان مانور نداده و زنجیرهای از دلایل ریز و درشت را در کنار هم قرار داده است. از عشق به سرزمین مادری و خانهای که در آن ازدواج کرده و بچه دار شده تا ترس از زندگی در غربت و مزار شوهر مرحوماش و حتی بزی که سالها در حیاط خانه زندگی کرده و شیرش را دوشیده است. همه اینها دست به دست هم داده و مادری را ساخته که برای تماشاگر ملموس به نظر میرسد. به موازات او، یدو قرار دارد که قصه را پیش برده و داستانکهایی براساس او خلق میشود که در نهایت کنش قهرمانانه پایانی را رقم میزند. جعفری برخلاف الگوی سه پردهای، نقاط عطف بیشتری را در فیلمنامه یدو به کار برده که یکی از آنها عالی از آب درآمده و پیچ خوبی به فیلم میبخشد. جایی که خمپارههایی به بازار شهر خورده و یکی از آنها هم عمل نمیکند. آشنایی یدو با جوان ارمنی اهل اصفهان که خمپاره عمل نکرده را خنثی میکند، داستانکی را رقم میزند که در ادامه به یک نقطه عطف در پرده پایانی ختم میشود.
مهدی جعفری که پیشنیه قابل دفاعی به عنوان مدیر فیلمبرداری در سینمای ایران دارد و اتوبوس شب یکی از درخشانترین کارهای او به حساب میآید، تسلط تکنیکی خوبی در یدو نشان داده و پلانهای ترکیبی فوق العادهای را به همراه مرتضی نجفی در مقام فیلمبردار خلق کرده که نمونه آن را در اوایل فیلم و حرکت سیال دوربین داخل خانه یدو و خانوادهاش میبینیم که یک پلان-سکانس فوقالعاده به نظر میرسد. جعفری در انتخاب بازیگران یدو هم موفق عمل کرده و آن را به یکی از نقاط قوت کار تبدیل کرده است. او از نابازیگری که نقش یدو را ایفا کرده، بازی خوبی گرفته و مماس با نقش قرار داده است. اما شاهنقش این فیلم متعلق به ستاره پسیانی است. در نقشی مادری اهل آبادان که چهره شکستهتری نسبت به سن خود داشته و به همین خاطر هم از لحاظ چهره تفاوتی آشکار با پسیانی دارد. با این حال، سالها تجربه حضور روی صحنه تئاتر در یدو به کار این بازیگر توانا آمده و با تکیه بر زبان بدن، نقش را مال خود کرده و آن را به ماندگارترین نقش خود در سینما تبدیل کرده است.