گارفیلد؛ رها کردن در اوج خواستن

تنهایی، ترس و رهاشدگی اولین مضمونهایی است که مارک دیندال آنها را به تصویر میکشد. همه ما با این حسها آشنا هستیم و در مراحل مختلف زندگی با آنها دست و پنجه نرم کردهایم. گارفیلد، گربه نارنجی بامزهای که با جان و اودی زندگی میکنه، هیچ وقت سختی را در زندگیاش تجربه نکرده و همیشه به هرچیزی که خواسته، رسیده.
اما حس تنهایی و رهاشدگی از خانواده واقعی و پدرش که در ابتداییترین روزهای زندگیاش آن را چشیده، هنوز همراهش است؛ البته که جان و اودی همیشه مراقبش هستند و از او پشتیبانی میکنند اما خانواده واقعی چیز دیگری است. در این قسمت از مجموعه گارفیلد، این گربه نارنجی بالاخره با پدرش روبهرو میشود و به اجبار با هم وارد یک ماجراجویی میشوند.
طی این ماجراجویی، همکاری، کمک گرفتن و واقعیت زندگی و دنیای بیرون از جمله مواردیست که گارفیلد با آنها آشنا میشود و هر کدام از این موارد برای گارفیلد تجربهای جدید هستند که او را با دنیای بیرون آشنا میکند. در واقع این گربه نارنجی شیطون که همیشه از دوشنبهها متنفره و عاشق پنیر و لازانیاس، از درون یک گوی شیشهای به بیرون نگاه میکرد و درک درستی از دنیای بیرون و سیر طبیعی زندگی نداشت تا زمانی که بالاخره با پدرش مواجه شد و واقعیتها را دید.
کسی که همیشه از دور مواظب گارفیلد بود
گارفیلد حاضر نبود پدرش را ببخشد و واقعیت ماجرا را بشنود؛ اما بالاخره در موقعیتی قرار گرفت که واقعیت ماجرا را فهمید و متوجه شد که در واقع پدرش برای آوردن غذا چند ساعتی او را در گوشهای امن گذاشته است. در واقع ویک نمونه بارز جمله «رها کردن چیزی در اوج خواستن» هستش. ویک با این وجود که گارفیلد یا همان جونیور را خیلی دوست داشت اما تصمیم گرفت تا برای اینکه گارفیلد زندگی بهتری داشته باشد، پیش جان بماند و به زندگی خود ادامه دهد اما همیشه از دور مواظبش بود.
هر زمان که نیاز داشتید تا نحوه تکامل یک خانواده و فیلمی با محتوای دوستی و همکاری ببینید، فیلم گارفیلد ۲۰۲۴ میتواند گزینه مناسبی برای شما باشد. درسهایی که شخصیتهای این فیلم درباره اعتماد، بخشش و اهمیت خانواده آموخته میدهند، با صداقت منتقل میشوند و فیلم به خوبی توانسته است که در نقاط عمیق احساسی با مخاطبان ارتباط برقرار کند.